شل و دل ابی ره به پا که مهده
دراورد اوسار کرد به سر وزنه
شل ودل ابی ره به پاکه هورجین
دراورد اوسار کرد به سر نوزدین
دوردونگمه دولت ودنیا زخمونه
هرسا که بلیطها اگرن عیش لورونه
دلم ایخو دلم ایخو خنده به لووم بو
برچ برچ نور مه منه ائی شووم بو
دای شیرین شیرین شیرین دای شیرین بردن
جاهلون مام خومون دای ز غصه مردن
دودری دات بگو بوت خور کن
شیر باهیت چارصدتومن یچی زس کمکن
شیربهام چهارصد تومن نه کم و نه بیش
ار کر باغیرتی پاته بنه پیش
دوانه بگوین رخته نونه به ور کن
وری زی تری گو دی مال خور کن
دووم رو بکن چالنه پر ز انگشت
بریزین و چاله مله گرگ و دینشت
دوش پسین من گردنه افتو ولم کرد
تیه کال بی مروت خین به دلم کرد
درد دل کشدم بیشتر حرف مردم
وردارم کشکول کن عالمه بگردم
درد دل کشدم بیشتر ناسزایی
وردارم کشکول روم به گدایی
ددوم. دوگله جم بکن دور چاله
بکش پیش پاس گو تو نر مشه کاله
قربون خدا برم مه وند منه حوش
گردل پا پنبه ای پا کرد منه کوش
گردل گردل کنی منه مال اگردی
مردنه زنده ایکنه همو سو که خندی
ورشو گلالی گله جات منده خالی
دسمال دستت بدم سی یادگاری
دسمال دستت بدم سی منه جیوم
هرفکه یادت کنم سیت بگروم
ای خدامونه بکش منه مال نگردم
نومزد عقد کردمه دادن به مردم
بیو بریم چم آسییو باغ ها خیاری
شلوارها مظفری تیا خمار ی
ورگل مال خو مون چنده ملوسن
چی گولپه شرکتی تا صحوو اسوزن
چه خووه شو مهی با شوق دیدار
بروی تی تم رهی منه که وکهسار
ویرم هی با تنه چی مه وافتو
دل موسی دیدنت ایکنه لولو
ویرم مو هی با تنه هرصحو وهرشو
مر ابو بی خاطرت سر نم ره خو
آرمون دارم که سیر تیت بنشینم
بافه بافه هی گل از حرفات بچینم
کلخونگ کل کمر دونس درشته
دورای بشکن بیو کر خونه کشته
قربونه دوش هم مجال گل حونه مون بی
قوری هاسوروسفیدمنه چاله مون بی
مینا سهر خط خطی ری کرده واپشت
تیه کال وه درد دل امسال مونه کشت
کلخنگ کد کمر دونس کَهُوئه
دُهدر ای بشکن بیو کر سیت کَلُوئه
شوگرهدم کل مال مردم زسرما
تیه کال بی مروت نگو بفرما
عبد ممد للری سیچه نمردی
چارشنبه بیست ویکم خوت گل بردی
چهار شنبه بیست ویکم خوم گل بردم
ار ادونستم گل امیره خوم به جاس امردم
ویدم بی که بینمت دیدم نبیدت
خاطرم جا نگره کندم زدینت
م.اویدم کد ره ری کردم واپشت
غم خوم کم سیم نبی سعدیت منه کشت
وی دوش پسین من گردنه وی ولا افتو ولم کرد
وی شوق دیدار گلم ،وی ولا خین به دلم کرد
هوی بلال بلالم. بلال بلالم. د در خالک به نفتت
هوی تش بجونم ایونی.وی گلم وا گفت و لفتت
شوق دیدارت هردم .تش اینه منه جونم
سی تو چینو ایسوسم .سی تو چینو ایخونم
بهار م زرد زجون سیرم
خوت ایدونی بی تو دلگیرم
چه خوه مال بار ونه هوی ولا بال او سور
دست گل من دستم بو هو ی ولا چشم حسید کور
بلال بلال هوی بلال بلال هوی گلم لو بلگ بیدی
اویم بی که بینمت هوی گلم دیدم نبیدی
گامیشون بار کنین برنج وگندی
برینسون شیمبار خراو سی خرج اردی
گا میشون بار کتین برنج وگندم
برینسون شیمبار خراو سی خرج مردم
گرفگارم به نیرنگ زمونه
ندیدم دنگی چی دنگ زمونه
گرمسبر گرمه گرمه ولا و باد گرم ایاره
کاشکی که زیتر مال بار کنه بریم ایلاق دوواره
گردل گردل اکنی من مال اگردی
مردنه زنده کنی همسو که خندی
گله سیل آ تهمورث هزاربره وبیگ
نویسه وه سر شون کله س منه تیگ
گرمسیر گرمه جور دیگ اجوشه
سر حد بالا،اوه برف اخروشه
گم جاز گم چویل گم چلچلاورد
دادمس باد شمال مر سیت نیوورد
گامیشون بیارین گـود در مال
هرکسون گپتر تره ، بدینس به تشمال
گامیشون بارکنین بـرنـج چمپا
برینسون شیمبارخرو سی خرج خانا
گاگریو خونین همه سی بختیاری
دی کُری زس نیکنه طایفه داری
گل اوی باهار اوی بیون ریم وصحرا
گل بگویوم گل بشنفیم تش ومال دنیا
گور کنون گورم کنین مرگم حا ضر یه
ددومه خور کنین مر کا فر یه
گور کنون گورم کلند سو یری
تا بیاهه بر سه گگوم ز دیری
گدی ناونده ز گل سیم ایاری
ایخونی جورکوگون بهاری
گوویلم ددویلم سرتون سلومت
دیدن خم وخوتون رهده تا قیامت
گرهدکوهنه تفنگچی کول به کول کول خدنگ کول کلنگ دار
آاسدمون چنگ اکنه وا شاه قاجار
گوویلم گپ تا کوچیر غیرت ندارین
چولکنین تهرون خراو شاه نه درارین
گردواری ایکنم ایام به دینت
خوت خه دونی حال هر کی که نبینت
گردواری ایکنم ایام به جستت
انشینم سر ره شو به کمینت
ار یک نشون بده حونه بوومه
مشتلق مو بس بدم مینا کوومه
ار یکی نشون بده حونه ی دامه
مژدگونی بس بدم مینا سیامه
یکی ویده کل دل بار ونده
اول ناده به کُلمات دلُم تش
ز دیر اُن اینیره بم ایخنده
دودَرهی کـاری بکن دیندات نَگَردُم
وقتی که سَیلـــُم کُنی دیوونَت ایبوم
اسیرُم کِردهِ تیــــات ، دورِت بِگَردُم
زِ ویرم قول و قــــــــرار اِوی
مو دلُــــــم شیشه تو دلت سنگه
پَللــــــــت ایگــــــــوی بنــــــدِ شُوو رنگه
مُو که فِر زَیدُم چی کوگ، یَهو نِشَستُم
کــُیــَـنــِه شال و قَوام، تُفنگِ دستُم
چُوکلاکی روزگار داده به دستُم
هُم نِشینونُم پیا بیدن و جَنگی
هر که منجامون نشست دلس چی دلم باه
تیه کال بی مروت نگو بفرما
انگشتر سرفیروزه کردم به دستت
چشم بد بس ننیر بگوینس ماشاالله
چشم بد بس ننیر یو بی نظیری
دست یکه بگرینوهی بزنین کل وگاله
ره به توو حنا دراره نیمتنه س حشکه زره
مو که یارم ایچو نهد دل سیم نمنده
عشق گل، عشق ولات تش وند به جونم
نه ددوم تهده به کول گگوم تفنگدار
نه ددوم تهده به کول گگوم تفنگچین
یه نشونی سیم بیار ز عمیر ناس
نه دیرین باه نه داغ غفور براره
نه دیرین باه نه داغ غفور عزیزه
بوندینوم کد گل هیچ مگوشینوم
ورچیدم حیرده برنج ز نال کوشت
ورچیدم حیرده برنج ز نال رونت
اترسم ترکم کنی میرم ز داغت
ستونی زیرس زنم ز استخونم
چه افتو مل به کمر رنگ بریدم
موافهمم که دلس هی دلمه بنگ اکنه
کی دونستم سگار چنه وندوم و بافور
ندونم سر منزلم به چه ولاته
تیامه بدم به خوت خوم کور بگردم
عشق گل زی به سرم ز گر ورستم
هرچه پیل دادمت خرج حلالت
چوبازون ذلیل کنم روز عروسیت
هردودستم جام نقره خوم به دینت گفتگو
هردودستم جام نقره سیت بیارم جانماز
قوریاسه چارتابال چالمون بی
ریم نبید پرست کنم چطوره حالت دی بلال
کلووابوی وهمرنگ مووابوی
تیر برنو بخوری سر تیه کالی
ور چیدم دون برنج زر نال کوشت
یه دری بخردمه من سر دالون
خاری که ایره وپات بره وچشمم
کیش نکن،سنگم نزن خومه کشم سیت
وقتی که کیشم کنی دلم کنه پیت
چونکه خیلی اخومت جانیگروم سیت
ار دونستم امیره بجاس امردم
انگشتر سرفیروزه کردم به دسس
درد دل سی یک کنیم پر نواری
نه دستم بس ارسه نه خوس گروسه
ترک دوستیت نیکنم تاروزمرگم
نه دستم لت ارسه نه چوکلاکم
چی گندم سر تش ورجنبنیدیم
ایخونی جورکوگون بهاری
بوومه وا دروهات ایدراری
مثل تیشه ی اشگنه هی اُستخونم گُلنسا
دوش پسین دیدم تونه وا مشگ سورت مین ره
تُوپ و تَپ وست به دلم نیداد امونم گُلنسا
که توهم عاشقوم اوی وو شوا خو نبرت
ار یه روز نبینمت خوم ایکوشم سیت
مه نو دی نیدراه به ای شو تار
چرا ن بختیاری لباس های با رنگ شاد می پوشند؟
نویسنده: جمال حسینی - ۱۳٩٢/٧/٦
زن در عشایر بختیاری در همه شرایط زندگی کوچنشینی و در هر کار طاقتفرسایی همچون هیزم آوردن، گلهداری و. همپای مرد است.
زن در قوم بختیاری از ارزش و احترام خاصی برخوردار است به طوری که در بیشتر نزاعهای خانوادگی که اتفاق میافتد زن باعث امنیت خاطر است. برای نشان دادن پاکی یک خانواده یا شخص به مادر وی یا در اصطلاح محلی "شکم زای" او اشاره میکردهاند.
"دالو" که به پیر زن طوایف در قوم بختیاری اطلاق میشود، به شکلی رهبری کوچ را به عهده دارد که در بیشتر نزاعها و مشکلات سخن او حرف اول و آخر به شمار میآید زیرا هدایت نسل جوان قوم با "دالو" است.
هر زن بختیاری در هر شرایط سنی پوشش و زیورآلات خاص خود را دارد. لباس دخترها از رنگهای بسیار شاد دوخته میشود که رابطه مستقیمی با رنگ طبیعت دارد. همان طور که نام آنها برگرفته از گل و زیباییهای طبیعی است.
لباس دختران با سلیقه بسیار خاص متعلق به خودشان و با توجه به شرایط زندگی در کوهستان انتخاب میشود. لباس ن بختیاری شامل پیراهنی بلند است که تا زانو ادامه دارد و "دوخت لباسهای محلی و انتخاب رنگهای متعلق به هر نسل بر عهده زن بختیاری است. در دوخت پیراهنهای محلی شکافهایی 2 گوشه آن به منظور مشخص شدن بهتر چینهای تنبون قری ایجاد میکنند. این تنبون با لباسهای ن زردشتی یکی است. به این معنا که در آن زمان نیز ن دامنهایی قری به این شکل با تنبونهایی که تا زانو کشیده میشد، میپوشیدهاند.دامن قری"، "مینا" و "لچک" نام دارن بختیاری برای راحتی در راه رفتن و مشخص شدن رقص چینهای تنبون خود شلوارهایی تنگ شبیه به ساپورت میپوشیدهاند. "مینا" نیز نام روسری محلی است که ن بختیاری بر سر میگذارند و رنگهای آن نسبت به سن ن و دختران متفاوت است.روسری دختران جوان الوانی یا سفید رنگ است که به همراه پولکهای ریز از الوان، روسری و یا حاشیههای آن را میپوشانند تا زیباتر شده و در هنگام حرکت صدا کند. ن بختیاری به جای پولک سکههایی از طلا و نقره بر روسریهایشان وصل کرده و لچک بر سر قرار میدهند. لچک کلاهچهای است که ن بختیاری پس از بافت گیسوان خود بر سر میگذارند.
ن بختیاری علاوه بر لچک پیشانی خود را نیز با سکههایی از طلا و نقره پر میکنند. لچک بر سر کردن میان همه ن بختیاری مرسوم است اما دختران کمتر بر سر میگذارند. ن چیز دیگری شبیه به کت کوتاه بر تن میکنند که "دلک" نام دارد و از جنس مخمل میباشد. "دلک" از رنگهای متفاوت و آستری گلدار دوخته میشود که حاشیه آن را با رنگهای طلایی یا زرد به شکل زیگزاگ میدوزند.
ن بختیاری در پوشش محلی بر پیراهن خود پیراهن دیگری بر تن میکنند که "جوه" نام دارد. ن در دوخت "جوه" از رنگهای شاد استفاه میکنند و تنها ن عزادار هستند که جوه تیره میپوشند. استفاده از رنگهای متنوع و شاد در لباس ن بختیاری از اهمیت ویژهای برخوردار است به طوری که رنگ سرخ تنها رنگ ثابت در لباس آنها است که هیچ گاه عوض نمیشود. رنگ سرخ لباس ن بختیاری برگرفته از رنگ سرخ و شاد گلهای کوههای زاگرس است.
در لباس ن بختیاری چادر وجود نداشته و بعدها وارد فرهنگ آنها شده است. استفاده از چادر تنها به شرکت در مهمانیها و یا مراسم عزاداری محدود میشود. همچنین معمولا ن مسنتر دور سرئخود پارچههای سیاه و نازکی به طول نیم متر میبندند که در زبان محلی به آن "مینا" گفته میشود. بیرون بودن گوش ن بختیاری نیز به فرهنگ این قوم بازمیگردد زیرا صدا نقش اصلی در زندگی عشایری ایفا میکرده است. به همین خاطر ن بختیاری برای شنیدن صداهای کوهستان، گله، حرکت حیوانان وحشی و. گوشهایشان را خارج از پوشش روسریهایشان قرار میدهند.
لباس ن بختیاری نسبت به شرایط زندگی عوض میشود اما رنگ آنها همیشه شاد است. سوزندوزی لباسها، رختخوابها و. از دیگر هنرهای ن عشایر است. همچنینعلت گره زدن گیسوان ن بختیاری و قرار دادن آن در دو طرف صورتشان در این فرهنگ به دلایل مختلف است که به گواه پیرزنهای بختیاری اشاره به گره خوردن زندگی آنها با همسرانشان است و رسم دیرینهای همانند ن زردشتی دارد. پَل (گیسوان) ن بختیاری همانند کمر زردتشتیان که 72 گره زده میشد، 38 گره دارد که به تعداد گرههای آن سن زن مشخص میشود. دستبافتهای ن عشایر بختیاری زبانزد ایرانیان رسمی به نام "گیسو برون" دارند که این آیین در میان ن بختیاری نیز اجرا میشود. به این معنا که اگر زنی یک از عزیزان مرد خود همانند پدر، شوهر و یا برادر را ازدست دهد گیسوانش را میبرد. پس از آن گسیوان بریده زن را به نشانه عزاداری به "مانگه" آویزان میکنند. این آیین در دوران اساطیری و پس از مرگ سیاوش نیز اجرگیسو در فرهنگ بختیاری نشانه عصمت و وقار یک زن است به طوری که هر زنی که کار زشت و ناسزایی انجام میداد گیسوانش را میبریدند که این خود بدترین نوع تنبیه برای ن نابکار در این فرهنگ به شمار میآمد.ا شده است.همگان است.
ن در فرهنگ بختیاری برای آرایش خود از وسایلی همچون سورمه، گلهای سرخ که پس از خیساندن در آب برای سرخ کردن لبها و گونهها استفاده میشده و همچنین سوراخ کردن سمت چپ بینی دختران تازه عروس شده، استفاده میکردهاند.
مشخصات لباس های محلی ن بختیاری:
1. شولار (showlar)یا شلوار قری که اغلب از پارچه های مخمل به طول 7 الی 8 متر تهیه می شود و این مقدار پارچه را با مهارت و ذوق خاصی چین می دهند تا به اندازه دور کمر شخص موردنظر شود و بلندای آن تا روی پا می باشد و می توان دامن آن را با یراق های رنگی تزئین کرد.
2. یل (Yal)کت کوتاهی است که به جای پیراهن می پوشند . این کت از پارچه های گران قیمت تهیه و پائین آن دارای چین و پلیسه است. ن متمول جامعه بختیاری به واسطه ارتباط با شهرهای بزرگ و بعضاً اروپا این کت را به جای جوه برای خود انتخاب کرده اند و درواقع کت وجه تمایزی بین ن متمول و ن کم درآمد بوده است.
3. جوه (Joveh)یا پیراهن که از پارچه های الوان و زری است و دارای برش ساده و بلندای آن تا بالای زانو است که در طرفین هم دو چاک بلند دارد و آستین آن بلند است.
4. جلیقهکه بر روی پیراهن پوشیده می شود و اکثراً از پارچه های مخمل تهیه می شود و روی آن را با سنگ های رنگی نیمه قیمتی و یا پولک و منجوق رنگی تزئین می کنند.
5. لچک (Lachak)یا کلاه که با دو بند زیر گلو بسته می شود و بیشترین تزئین لچک از سنگهای رنگی قیمتی و نیمه قیمتی یا سرمه دوزی و . می باشد که پوشش آن به صورتی است که جلوی موها مشخص است، لچک باید روی سر قرار گیرد نه روی پیشانی و مقداری از موها را از زیر گلــو به بیرون لچک می گذارند که به آن تُرنه (Torneh) می گویند.
6. مینا (Meina)یا روسری که از پارچه های حریر یا ژُرژت تهیه می شود.و پوشش آن به طرز خاصی است چنانچه بستن مینا روی لچک یکی از مهارتهای ن بختیاری می باشد ، برای زیبایی بیشتر روی مینا را با پولک و منجوق های رنگی زینت می دهند .
لباسهای محلی چهارمحال و بختیاری در صدر گرانترین البسه های کشور قرار گرفته و هم اکنون قیمت بسیاری از لباسهای محلی این استان به بیش از ۸۰۰ هزار تومان رسیده است.
روش دوخت لباس محلی بختیاری
5 الی 12 متر پارچه به عرض 90 الی 110 سانتی متر این دامن دارای یک درز دوخت میباشد که آن را دوخته و قسمت بالای آن را بصورت لیفه دوخته کش یابند ضخیم
1- دامن بلند یا تنبون : 5 الی 12 متر پارچه به عرض 90 الی 110 سانتی متر این دامن دارای یک درز دوخت میباشد که آن را دوخته و قسمت بالای آن را بصورت لیفه دوخته کش یابند ضخیم رد کرده گره میزنیم که برای پارچه عرض 90پلیسه یا چین به عرض 20 سانتی متر پایین آن میدوزیم و روی قسمت بالای پلیسه یراقهای تزیینی کار میکنیم ولی برای پارچههای عرض 110 سانتی متر فقط لبه قسمت پایین دامن را 2 الی 3 ردیف یراق دوزی میکنیم و گفتنی است که اغلب دامنهای پایین پلیسه برای جشن و مهمانی استفاده میشود.
2- پیراهن یا جومه : 2مترو نیم الی 3 متر پارچه نیاز داریم. برش به این صورت است که اول دو قد پارچه به اندازه بلندی از شانه تا 25 الی 30 سانتی متر زیر زانو و عرض آن به اندازه فاصله دو کتف میباشد که یقه پشت و جلو را روی آنها رسم کرده و قیچی میزنیم ولی معمولاً یقه جلوی لباس گرد و سجاف و جادکمه به اندازه 20 الی 25 سانت از رو دوخته میشود به آستین را به صورت مستطیل شکل برش زده که طول آن به اندازه قدآستین و عرض آن 25 الی 30 سانتی متر میباشد که دم آستین را با مچ وصل میکنیم و یا کمی تنگ تر از بالا آرایش میکنیم که از قسمت بالای پیراهن در انتهای شانه به لباس وصل میشود ولی زیر آن را دوخت نمی کنیم تا تکه بر عرض 15 الی سانت بلندی لباس تا جایی که آستین را وصل کردیم میدوزیم و بعد تنه و آستین را به وسیله یک تکه چهارگوش که ضلعهای آن 12 الی 15 سانتی متر باشد به هم وصل میکنیم. طوری که دو ضلع این چهار گوش بصورت لوزی به آستین و دو ضلع دیگه به تنه لباس ( پیراهن) وصل میشود و زیر این تکه روی تنه پیراهن را 30 الی 40 سانت دوخت کرده بقیه را بصورت چاک آزاد گذاشته و دور چاک و پایین پیراهن را یراق میدوزیم.
3- دامن زیری دامن اصلی : پارچه ای به عرض 90 سانتی متر و طول 2 الی 3 متر را مانند دامن اصلی دوخت کرده و زیر دامن اصلی میپوشند.
4- جلیقه : 75 سانتی متر پارچه برای جلیقه کافی است. جلیقه را ساده با یقه هفت برش زده که معمولاً بلندی آن تا روی کمر است.
5- شال بلند یا مینا : از 3 متر پارچه تور یا حریر با عرض 90 الی 120 سانتی متر برای تهیه آن استفاده میشود. پارچه مستطیل شکل را دور دوز میکنیم و برای تزیین روی آن از پولکهای رنگی استفاده میکنیم و روی آن میدوزیم.
6- کلوته یا نیم کلاه پشت سر : یک تکه پارچه مخمل به عرض 150 سانت و طول 35 الی 40 سانتی متر را برش زده و روی آن را با سنگهای تزیینی یا منجوقهای رنگی تزیین میکنیم و در قدیم از الماسهای رنگی هم استفاده میشد بعد یک تکه پارچه معمولی به صورت مربع ضلعهای آن بین 10 الی 12 سانت باشد برش زده سه ضلع این مربع را به پارچه مخمل و یک ضلع آن را بصورت آزاد برای پشت نگه داشته و میدوزیم.
7- زیرپوش : برای این پوشش به یک متر پارچه با عرض 150 سانتی متر نیاز است. برش بصورت تونیک آستین کوتاه ساده میباشد.
8- زیر شلوار یا شلوار راحتی : این شلوار از دو متر پارچههای نخی که معمولاً عرض آنها 90 سانت است، استفاده میشود. برش به صورت شلوار گشاد و ساده انجام میشود و بالای آن را لیفه و کش رد میکنیم در پایان لازم به یادآوری است که لباس ایل قشقایی هم به همین روش دوخته میشود ولی البته با تفاوتهای اندک به عنوان مثال چند پیراهن ایل قشقایی تا پایین دامن میباشد و جلوی سرخود را با روسری
چوقا ( choqa)
بالاپوش راسته وبدون آستینی است که قد آن تا سرزانوست و جلو آن سرتاسر باز است. چوقا که خطوط موازی به رنگ مشکی بر زمینه سفید آن زیبایی خاصی به آن بخشیده است از کهن ترین لباس های اقوام ایرانی است. در مورد خطوط مشکی روی چوقا وجه تسمیه های متفاوتی رایج است. برخی به علت استفاده از دو رنگ سفید و مشکی در آن مقدس بودن این لباس و استفاده از آن در مراسم خاص و مذهبی را مطرح کرده اند. دو رنگ متضاد سفید و مشکی می تواند نماد ونمودی از حدیث مکرر خیر وشر ،خوب وبد و … باشد. این لباس که مختص مردان است معمولاً در مراسم رسمی پوشیده می شود. جنس آن پشمی و این لباس فاقد آستین می باشد که معمولا ًبر روی پیراهن احیاناً کت و غیره … پوشیده می شود. همچنین می دانیم فاقد آستین بودن بعضی از البسه در طول تاریخ خود نشانه و نمادی از تقدس و جنبه های است. چوقا تنها قطعه لباسی است که همه مردان ایل آن را می پوشند . چوقا از پشم سفید طبیعی و دارای خطوط عمودی مشکی است که قبلا ً با نیل رنگ شده است. بختیاریها برای بافتن بسیاری از بافته از جمله چوقا دستگاه بافندگی بزرگی به کار می برند که حالت افقی دارد (تمدار tamdar) و دارای یک ردیفپیز» است.
شلوار گشاد (تنبان دبیت)
بختیاری ها شلوار گشاد و سیاهی به تن می کنند که قسمت کمر آن تنگ و پاچه های آن آزاد و مواج تا روی زمین است و آن را تومبون دبیت» می گویند. شلوار دبیت عموما ً درجشن ها ،تشریفات محلی و اعیاد پوشیده می شود . وبه طورکلی لباسی بزمی است و به گاه نبرد و رزم آن را به شکلی خاص به کمرگاه بسته و به وسیله پاپیچ هایی که تا زیر زانو را فرا می گیرد در رزمایش های محلی که ویژه جشن های عروسی است نمایشی رزمی از این لباس به معرض دید قرار می گیرد. دبیت دارای یک جیب بوده که در کناره چپ قرار می گیرد. بر بالای کمرگاه دبیت که عامدا ًعریض وچین خورده تعبیه می گردد در واقع نقش کمربند را داراست. هرچند برای زیبایی بیشتر مردان بختیاری به وفور از کمربندهای پرنقش و نگار نیز استفاده می کنند. گشادی پاچه های شلواردبیت بدان خاطراست پوشنده شلوار با تمأنینه و وزین قدم بردارد. که خود وقاری را به پوشنده لباس القاء می کند. دبیت به علت پوشش آن به همراه چوقا و همچنین ایجاد یک توازن و تعادل بصری در رنگ می بایست همواره به رنگ مشکی باشد که پارجه آن نیز باید مرغوب و باشد . معروفترین ورایج ترین نوع پارچه آن در سنوات گذشته با آرم حاج علی اکبری ساخته شده در کارخانجات لندن معروف ومشهور است.برای دوختن شلوار دبیت عملا ً کمتر از ۲٫۵ متر نمی تواند باشد.دوخت شلوار دبیت به وسیله چرخ خیاطی و معمولا ًتوسط خیاط های مجرب انجام می شود.برای دوخت طول پارچه را به دو قسمت مساوی می برند که هرکدام از آن ها یک پاچه شلوار می شود. چهار قطعه کوچک نیز در خشتک آن قرار می گیرد. می توان جیبی هم طرف راست قرار داد . پاچه های آن را با یک درز دوخت می توان به دست آورد وکار را با یک برگردان درانتهای پاچه ها ، که کم وبیش از نظر بلندی شلوار مهم است، ونیز با یک برگردان در کمر که در سه ردیف ، آن را می دوزند تمام می کنند. از این سه ردیف لیفه، سه ردیف کش عبور می دهند. قبلا چین ها در یک بند تنبان جمع می شد که دو سر بلند آن را در پهلو به هم گره می زدند.
کلاه بختیاری (kola )
کلاه بختیاری پوششی است از جنس نمد و به رنگ مشکی که در اکثر مواقع از آن استفاده می کنند. کلاه خسروی نسبت به دیگر کلاه ها ی مشابه از ارتفاع و مرغوبیت بیشتری برخوردار است که نوع قرار گرفتن آن بر سر خود نماد ونمود واکنش های فرد پوشنده است. هنگامی که کلاه را در انتهای سرومایل به عقب قرارمی دهند نشانه حرکت است. هنگامی که آن را بربالای پیشانی و به گونه ای که پیشانی را بپوشاند قرار دهند نشانه ناراحتی یا سوگواری است. ودر مجالس کلاه عموما ً به سمت چپ یا راست قرار می گیرد . برقسمت سقف و فوقانی کلاه معمولا ًسه سوراخ به عنوان هواکش و جلوگیری از تعرق تعبیه می کنند. گاه برای جلوگیری از چرک شدن و تعریق کلاه داخل آن را با پارچه ای که به آستر معروف است می پوشانند. در سالیان گذشته کلاه خوانین غالبا ً سفید وکلاه دیگران مشکی بوده است. امروزه دو نوع کلاه وجود دارد همان طور که اشاره شد یکی کلاه خسروی و دیگری شب کلاه می باشد کلاه خسروی که سیاه رنگ وبه شکل استوانه است و انتهای آن اندکی بر آمده می باشد و از ارتفاع آن نسبت به کلاه های قدیمی به طور محسوس کاسته شده است(حدود ۱۲ سانتیمتر). شب کلاه شوکله shaw kola » رامردهای جوان مجرد و اشخاص دیگر حین کار بر سر می گذارند. این کلاه از یک نمد ضخیمتر ساخته می شود که معمولا ًرنگ آن قهوه ای روشن یا قهوه ای تیره است. شکل آن نیم کره و معمولا ًشکل سر را به خود می گیرد. این کلاه ها سر را در مقابل سرما و آفتاب حفاظت می کنند و چوپان ها وقتی شب ها در زیر ستارگان آسمان می خوابند سر را بر روی قطعه سنگی می گذارند و با همین کلاه می خوابند(اسم شب کلاه از همین جا آمده است). کلاه را معمولا ً از نمدمال که صنعتگر ودر ساختن اجناس نمدی متخصص است خریداری می کنند. کارگاهای تولید کلاه نجف آباد مشهورتر است. ضخامت کلاه باید حدود ۵ میلیمتر وجنس آن مرغوب و خیلی نرم باشد.
شال بختیاری
شال پارچه ای است از جنس لطیف شبیه حریر که بعضا ً در بخشی از نواحی به شکل دستار استفاده می شود. معروفترین نوع شال در بختیاری شال مسقطی است که از مسقط عمان وارد می شده است. رنگ شال سفید و عموما ً سبز است که نشانه ای از علاقه مردم بختیاری به شریعت اسلام است. سوگندخوردن به شال سبز در بختیاری و همچنین تجلی آن در ابیات وترانه ها به کرات وجود دارد به گونه ای که در بعضی از ابیات فروختن شال امری مذموم و کریه قلمداد شده است. شال معمولا ً بر کمرگاه وبر روی چوقا بسته که کمر بسته با شال نشانه آمدگی فیزیکی بوده وباز کردن آن نشانه فراقت از رزم یا بزم است. گاه در ابیات بختیاری کمرگشاده نماد صلح وخلع سلاح نیز می باشد:
علیـداد به لامـردون کـد گـشاده
آرمون سی قمه سوزوموچه فاده
ترجمه: علیداد (یکی از پهلوانان بختیاری) در مهمانخانه با کمری گشاده (بدون آمادگی رزمی) نشسته ودر حالی که دوری از خنجر برای او تأسف بار است.
به طور معمول شال عبارت است از یک پارچه پنبه ای به طول ۲٫۸ متر و عرض ۱٫۶ متر،که از به هم دوختن دو نوار به طول ۲٫۸ متر در ۰٫۸ متر حاصل می شود (شکل شماره ۴). برای این که شال را ببندند، دونفر دوگوشه روبروی آن را می گیرند و محکم می کشند ودو گوشه ای را که آزاد مانده است به طرف داخل لوله می کنند، به این ترتیب ، یک نوع سجاف بلند از پارچه به
دست می آید که میان آن باد کرده است که آن را به صورت حونی روی خود لوله می کنند. سپس استفاده کننده از این شال، بایستی این شال را چند دور به دور کمر خود بچرخاندو دو سر آن را گره بزند. بختیاری ها در چین های شال ، که شکم و کمر را به بلندی حدود بیست سانتیمتر در بر گرفته است ،اشیائ مختلفی را می گذارند که هر روزه با خود حمل می کنند.
قبلا ً شال را همیشه روی بالاپوش (قبا- چوقا) می بستند. این عمل امروزه فقط در موارد چوب بازی، کار و تمام مواردی دیده می شود که یقه ها و دامن های لباس به صورت آزاد ومواج هستندواحتمال بروزهرنوع خطری را برای صاحب آن فراهم کند انجام می شود.
دهستان بیرگان در شمال غربی استان چهارمحال وبختیاری در شهرستان کوهرنگ واقع شده است این منطقه ییلاقی که شامل۲۴پارچه ابادی وصدها ستگاه و وارگه(درعرف زندگی کوچ نشینی وارگه منطقه ای است مشخص که دارای حداقل امکانات دسترسی به آب،داشتن مرتع واشراف برمحیط زیست است که همچون ملک شخصی عشایردارای حدومرزوسنگچین مختصری است)می باشدوازدیربازبه عنوان یکی ازکانونهای مهم اجتماعی عشایربختیاری محسوب میشد
این منطقه سردسیروخوش آب وهواکه شامل دره ای حاصلخیزوسرسبزدربین کوههای سربه فلک کشیده رشته کوه زاگرس دربین قله های زردکوه ،کلونچی ،قیصری،زراب،کلک واحاطه شده است.این منطقه کوهپایه ای خوش آب وهوا که داری طبیعتی بکر ودیدنی و پوشیده از باغستانهای انبوه است
بیرگان به دلیل محل تلاقی طوایف مختلف بختیاری و آب وهوای مناسب همواره از شهرت وجایگاه ویژه ی برخوردار بوده است و از دیرباز به عنوان یکی از کانونهای مهم اجتماعی عشایر بختیاری محسوب می شودطوایف مختلفی در دوطرف رودخانه بیرگان به صورت ثابت وسیارزندگی میکنند مکه می توان به طوایفی همچون شهنی،منجزی،گمار،ململی،بابا،دهناشی،آل جمالی،تردی،نصیر،آرپناهی واشاره کرد که تامرز چلگرد زندگی میکنند.این دهستان درفصل تابستلن جمعیتی بالغ بر پنج هزارنفر و در فصل زمستان به دلیل نبودن امکانات رفاهی وسایرمشکلات به پانصدنفرمی رسد
درباره وجه تسمیه این منطقه چند روایت وجود دارد بعضی میگویندبیرگان از کلمه الکابورجان گرفته شده یعنی ایالت بورجان یا بورگان که به بیرگان تبدیل شده است البته این نام در شجره نامه سیدعیسی نیز آمده است که در منطقه الکای بورجان دفن شده است چون روستای سراقاسیدبابیرگان نزدیک می باشد احتمالامنظورازبورجان همان بیرگان می باشد
روایت دیگرکه معتبرتراست می گویند بیرگان یامهرگان یامیرگان برگرفته از مهر یا میترا نام فرشته فروغ نور وروشنایی می باشدچون در زمانهای قبل از اسلام مردم پیرو آیین مهرپرستی وزرتشتی بودند وباتوجه به قدمت منطقه که حکایت از قدمت چندین هزارساله رادارد اعتباراین روایت بیشتر است.ب اساس شواهد ومدارک وکاوشهای انجام شده و پیدا شدن جام های فی باخطوط باستانی و سفالهل وکاشیهای لعاب دار که مربوط به دوره های هخامنشیان وعیلامیان می باشد وهمچنین بردگوریهای منطقه که یکی دیگر از نمادهای آیین زرتشتی که گویای ست چندین هزارساله در منطقه است.وجود تپه هاوقلعه های باستانی ،بقایای سیستم آبرسانی زیرزمینی سفالی وسفالینه های نقش داروسایر محوطه های تاریخی در روستاهای اطراف رودخانه مبین غنای فرهنگی مردم این حوزه جغرافیایی می باشد.در حوزه آبگیری سد چندین محوطه باستانی وجود دارد که متاسفانه تا به حال مورد کاوش قرارنگرفته اند و در معرض تهدید م ی باشند که حتی در فهرست میراث فرهنگی هم قرار نگرفته اند .بیش از چهل اثر درمعرض تهدید که متا سفانه نه تنها تا کنون این محوطه های باستانی مورد کاوش قرار نگرفته اند بلکه بسیاری از محوطه های حائزاهمیت دیگری نیز در این محدوده وجود دارد که هنوز در فهرست میراث فرهنگی به ثبت نرسیده اندچنانچه هر چه زودتر نسبت به این مناطق کاوش صورت نگیرد گنجینه غنی از تاریخ وتمدن این منطقه به زیر آب خوهد رفت وگوشه ای ازتاریخ این مرز وبوم برای همیشه به فراموشی سپرده خواهد شد.قدیمی ترین آثار سنگی منطقه بردگوریکه مربوط به حدود۱۵۰۰سال پیش از زمان مادتاپایان حکومت ساسانی می باشد که نشان از ست چندین هزارساله منطقه رادارد در منطقه بیرگان ۸برگوری وجود دارد که شش تای انها در شمال وشمال شرقی روستاهای گل اباد ونصیراباد ودوتای انها در روستای هربکول قراردارند.
این منطقه کوهستانی یکی از پر آب ترین مناطق استان می باشدکه سرمنشارودخانه کارون ودز از این منطقه سرچشمه میگیرند.آب بیرگان از دره آن عبور کرده ودر امتداد زردکوه به سوی دشتک وآلیکوه پیش می رود.رودی سیلابی وخروشان که از باختر به خاور در جریان است.این رود پس از خروج از حوضه آبریز کوهرنگ سرانجام به رود کارون می پیوندد که در حال حاضرپروژه تونل وسد کوهرنگ سه برای انتقال آب به سمت رودخانه زاینده رود در حال جرا است.
تونل بیرگان که سومین طرح انتقال اب از سرشاخه های کارون به سمت اصفهان محسوب میشودکه احداث ان شامل ۲۳کیلومترحفاری در سخت ترین شرایط کوهستانی و همچنین یجاد سد بزرگ مخزنی. کوهرنگ۳جهت ذخیره سازی وسهولت آب راشامل میشود
این تونل به منظور تامین آب به میزان۲۲۵میلیون متر مکعب اب در سال برای منطقه مرکزی ایران برای مصارف صنعتی کشاورزی وشرب و افزایش حجم آب تنظیم شده سد زاینده رود اصفهان بااستفاده از سد مخزنی تنظیم شده است.در حین حفاری این تونل تمامی چشمه های منطقه از جمله چشمه مروارید که یکی از مهمترین چشمه های منطقه با قدمت چندین صدساله که یکی از نقاط دیدنی وگردشگری شهرستان واستان محسوب میشدبا دبی آب هزارلیتر در ثانیه که بیش از هفتصد هکتار از باغهاوزمینهای کشاورزی منطقه را آبیاری می کرد خشک کرددر اثر اجرای این طرح وسهل انگاری عمدی یاسهوی سازمان آب اصفهان وبرخورد با گسل زراب ،باعث قطع شدن شریانهای زیر زمینی و سفره های آبی روستاهای اطراف تونل و خشک شدن باغات سرسبز منطقه واختلال در آب شرب روستاهای آن شده است .استان اصفهان با اعمال فشارقادربه انجام پروژه ای مستقل در استانی دیگرمیگرددکه نه تنهاصرفه ای برای استان میزبان ندارد بلکه باعث آوارگی صدها خانوار واز بین رفتن زمینهای زراعی وباغی و مناطق مسی،مراتع وهویت های اجتماعی وقومی مردم محروم منطقه می باشد این در حالی است که آب منطقه ای استان اصفهان به عنوان کارفرما حاضر نیست بهای آن را بپردازد.با اجرای این طرح سه هزار هکتار از اراضی کشاورزی مردم منطقه به زیر اب می رود این در حالی است که تاکنون هیچ آینده روشنی از نظر معیشتی و محل ست روستائیان وعشایر منطقه ساکن منطقه دیده نشده است.
.این طرح که مشکلات عمده ای رابرای مردم منطقه ب وجود آورده است که میتوان به موارد ذیل اشاره کردکه گوشه ناچیزی از این مشکلات است
از مهمترین اثرات سد سوم بر محیط زیست منطقه میتوان به موارد زیر اشاره کرد
که بر اثر مشکلات فوق روستاهای پشت دریاچه سددچارمشکلات عمده ای میشوندکه نیاز به برنامه ریزی وراه حلی برای آنان از طرف مسئولین می باشد
درباره این سایت